بیش از چهار دهه از آغاز فعالیتهای قرآنی رسمی در کشور میگذرد. نهادها و مؤسسات بسیاری با عنوان «ترویج قرآن کریم» شکل گرفتهاند، بودجههای قابل توجهی هزینه شده و شوراها و مجامع مختلف قرآنی تشکیل گردیده است. با این حال، واقعیتهای میدانی نشان میدهد که جریان قرآنی کشور هنوز به جایگاه شایستهی خود در فرهنگ عمومی و سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی دست نیافته است.
🔹 بسیاری از مؤسسات قرآنی به جای گسترش روح قرآنی در جامعه، به فعالیتهای محدود آموزشی مانند حفظ و قرائت بسنده کردهاند؛ آن هم در قالبهایی غیر اصولی و گاه نمایشی که نه تنها به عمق فرهنگی جامعه نیفزوده، بلکه موجب دلزدگی نسل جوان از فضای قرآنی شده است.
🔹 برخی ساختارهای رسمی قرآنی نیز گرفتار تعارض منافع و وابستگیهای درونسازمانیاند؛ بهگونهای که تصمیمگیران در شوراهای توسعه و حمایت قرآنی، خود مدیر یا ذینفع مؤسسات دریافتکنندهی بودجه هستند. این وضعیت موجب شده است که منابع محدود قرآنی کشور بهصورت عادلانه و اثربخش توزیع نشود.
🔹 آمار رسمی نشان میدهد که جمع کل فعالان قرآنی کشور — شامل حافظان، قاریان، مربیان و فرهنگیان قرآنی — در مجموع چند ده هزار نفر بیشتر نیست. با توجه به حجم عظیم بودجههای فرهنگی کشور، اختصاص حداقل حقوق مصوب کارمندان برای این جمع اندک، نه تنها غیرممکن نیست بلکه میتواند عدالت فرهنگی را تقویت کند.
🔹 امروز زمان آن رسیده است که از قرآن بهعنوان محور همه عرصههای زندگی یاد شود؛ نه فقط در آموزش و حفظ، بلکه در هنر، رسانه، خانواده، مدیریت شهری، اقتصاد، معماری، سبک زندگی، و همه حوزههای حیات اجتماعی.
🔹 باید از رانتخواری و انحصارگرایی برخی مؤسسات جلوگیری و در مقابل، از فعالان قرآنی مردمی و بیادعا — قاریان، حافظان، مداحان، طلاب، مربیان و خادمان مساجد — بهصورت واقعی حمایت شود.
🔹 راه تحول قرآنی، بازگشت قرآن به مساجد و خانوادههاست؛ مسجد باید خانه قرآن باشد، نه اینکه خانه قرآن از مسجد جدا شود.
🕋 جامعه قرآنی کشور باید امروز بیش از همیشه آگاه، مطالبهگر و منصف باشد؛ مطالبهی شفافیت، عدالت و اثرگذاری حقیقی در سیاستهای قرآنی کشور.
قرآن نباید ابزار رتبه، بودجه یا نمایشهای ظاهری شود. قرآن، نقشهی حیات است.
